2- عاصم در بين قراء،معروف به خصوصيات و خصلت‏هايى ممتاز بوده كه‏شخصيتى قابل توجه به او بخشيده است.وى ضابطى بى‏نهايت استوار و در اخذ قرآن از ديگران بسيار محتاط بوده است،لذا قرائت را از كسى غير از ابو عبد الرحمان‏سلمى كه از على عليه السلام فرا گرفته بود،اخذ نمى‏كرد و آن را بر زر بن حبيش كه قرائت را ازابن مسعود آموخته بود،عرضه مى‏كرد.

ابن عياش مى‏گويد:«عاصم به من گفت:هيچ كس جز ابو عبد الرحمان،حرفى ازقرآن را براى من قرائت نكرد و من هر وقت كه از پيش وى باز مى‏گشتم،مسموعات‏خود را درباره قرآن به زر بن حبيش عرضه مى‏كردم.ابو عبد الرحمان نيز قرائت را ازعلى عليه السلام و زربن حبيش از عبد الله بن مسعود،اخذ كرده بودند» (1) .از اين جهت است كه‏به تعبير ابن خلكان:«عاصم در قرائت،يگانه مورد عنايت و توجه بوده است‏» (2) .به‏اين ترتيب،در تمام دوره‏هاى تاريخ،قرائت عاصم قرائتى بوده كه بر همه قرائت‏هاترجيح داشته و بين عامه مسلمانان رواج داشته و همگان بدان توجه داشته‏اند.

قاسم بن احمد خياط(متوفاى 292)كه از افراد حاذق و مورد وثوق بود،در قرائت‏عاصم،امام به شمار مى‏آيد و از اين جهت مردم اتفاق بر آن داشتند تا قرائت او را برديگر قرائت‏ها ترجيح دهند (3) .

در ابتداى قرن چهارم،در جلسه قرائت ابن مجاهد قارى بغداد،پانزده تن‏متخصص قرائت عاصم وجود داشته است و ابن مجاهد تنها قرائت عاصم را به آنان‏تعليم مى‏داد (4) .نفطويه،ابراهيم بن محمد(متوفاى 323)كه پنجاه سال آموزش‏قرائت را به عهده داشت، هر وقت كه جلسه خود را آغاز مى‏كرد،قرآن را به قرائت‏عاصم مى‏خواند و پس از آن به قرائت‏هاى ديگر مى‏پرداخت (5) .

امام احمد بن حنبل نيز قرائت عاصم را بر ديگر قرائت‏ها ترجيح مى‏داد،زيرامردم كوفه كه اهل علم و فضيلت‏بودند،قرائت عاصم را پذيرفته بودند (6) .همان طوركه ذهبى نقل كرده است:«احمد بن حنبل گفته است:عاصم مورد وثوق بود و من قرائت او را اختيار كرده‏ام‏» (7) .

لذا تمام ائمه قرائت كوشش كرده‏اند تا اسناد قرائت‏خود را به عاصم به روايت‏حفص به خصوص متصل كنند.امام شمس الدين ذهبى مى‏گويد:«بالاترين چيزى‏كه براى ما به وقوع پيوست‏به دست آوردن قرائت قرآن عظيم از طريق عاصم است‏».

او سپس اسناد خود را متصلا تا حفص نقل مى‏كند كه او از عاصم و عاصم ازابو عبد الرحمان سلمى و وى از على عليه السلام و از زربن حبيش و او از ابن مسعود گرفته واين دو(على و ابن مسعود)آن را از پيامبر صلى الله عليه و آله اخذ كرده و پيامبر صلى الله عليه و آله نيز به واسطه‏جبرئيل از خداوند گرفته است (8) .

از اين‏رو،هم واره بزرگان و شاخص‏هاى فقهاى اماميه،قرائت عاصم به روايت‏حفص را ترجيح داده و برگزيده‏اند،زيرا آن را يگانه قرائت‏برتر و مطابق با لهجه‏فصيح قريش كه قرآن بر وفق آن نازل گشته مى‏دانستند كه عرب و مسلمانان بر آن‏توافق دارند.

دانش‏مند بزرگ و مجاهد ابو الحسن ثابت‏بن اسلم حلبى،از شاگردان برجسته‏تقى الدين ابو الصلاح حلبى و جانشين او در آن ديار، كه حدود سال(460)به درجه‏رفيع شهادت نائل گشت،كتابى ارزنده در ترجيح و توجيه قرائت عاصم نگاشته وروشن ساخته كه قرائت او همان قرائت قريش است (9) .

نيز ابو جعفر رشيد الدين محمد بن على بن شهر آشوب(متوفاى 588)در كتاب‏پر ارج خود«المناقب‏»گويد:«عاصم قرائت را از ابو عبد الرحمان سلمى فرا گرفته،كه‏او نيز قرائت تمامى قرآن را از على امير مؤمنان عليه السلام دريافت نموده و اضافه مى‏كندفصيح‏ترين قرائات،قرائت عاصم است،زيرا از ريشه آن فرا گرفته و هر آن چه‏ديگران كج رفته‏اند،او راه استوار را انتخاب نموده است‏» (10) .

هم چنين فقيه گران مايه ابو منصور جمال الدين حسن بن يوسف،ابن مطهر علامه حلى(متوفاى 762)در كتاب‏«المنتهى‏»گويد: «بهترين قرائت‏ها نزد من قرائت‏عاصم است‏» (11) .

قارى بزرگ قدر عماد الدين استر آبادى-از علماى قرن نهم-كتابى در خصوص‏قرائت عاصم نوشته و سند خود را به او بيان داشته است.اين رساله در اين باب‏يگانه است و براى دختر شاه طهماسب صفوى نگاشته و در خاتمه آن،آن چه را كه‏از شاطبى در قصيده شاطبيه‏اش فوت شده،ياد آور شده و استدراك نموده است (12) .

معلم و قارى بزرگ مصطفى فرزند محمد ابراهيم تبريزى،مقيم مشهد مقدس كه‏در قرن يازده مى‏زيسته(ولادت وى به سال 1007 بوده)رساله‏اى ارزنده در اسنادقرائت عاصم تاليف نموده است (13) .خلاصه،كتب فراوان و متعددى بر دست‏بزرگان‏علما درباره ارزش قرائت عاصم به رشته تحرير در آمده و هم‏واره دانش مندان باجمهور مسلمين در بها دادن به قرائت عاصم هم دوش و هم صدا بوده‏اند،كه براهميت‏شان اين قرائت دلالت دارد.علاوه بر مزاياى ديگر كه شرح آن رفت.

3- از طرف ديگر،حفص كه قرائت عاصم را در مناطق مختلف رواج داده به‏انضباط و استوارى شايسته‏اى معروف بود و از اين جهت همه مسلمانان علاقه‏مندبودند تا قرائت عاصم را به خصوص از وى اخذ كنند.علاوه بر آن كه حفص،اعلم‏اصحاب عاصم نسبت‏به قرائت او بوده و در حفظ و ضبط قرائت عاصم برابوبكر بن عياش،هم رديف خود،پيشى گرفته بود (14) .

ابو عمرو دانى گويد:«حفص كسى است كه قرائت عاصم را براى مردم تلاوت‏مى‏كرد و در ترويج آن مى‏كوشيد.او در بغداد و در مكه به آموزش قرائت عاصم‏همت گماشت‏» (15) .

ابن المنادى گفته است:«پيشينيان حفص را در حفظ و ضبط قرآن برتر ازابن عياش مى‏دانستند و او را به ضبط كامل قرائتى كه از عاصم آموخته بود،توصيف كرده‏اند» (16) .

شاطبى درباره وى مى‏گويد:«و حفص و بالاتقان كان مفضلا (17) ،حفص به جهت‏دقت و اتقان در قرائت،برتر از ديگران شمرده مى‏شد».

ارباب نقد و تحقيق روايت‏حفص را از عاصم روايتى صحيح مى‏دانند.ابن معين‏گويد:«روايت صحيحى كه از قرائت عاصم باقى است، روايت‏حفص بن سليمان است‏» (18) .

با اين كيفيت،قرائتى كه بين همه مسلمانان رواج يافت،قرائت عاصم از طريق‏حفص است.

4- علاوه بر آن اسناد حفص در نقل قرائت عاصم از على امير المؤمنين عليه السلام،اسنادى صحيح و عالى است كه در ديگر قرائت‏ها نظير ندارد،زيرا:

اولا عاصم قرائت را به طور كامل از احدى غير از شيخ و استاد خودابو عبد الرحمان سلمى اخذ نكرده كه شخصيتى بزرگ و موجه به شمار مى‏آمد و اگرعاصم اين قرائت را بر ديگرى عرضه كرده است،صرفا براى حصول اطمينان‏بوده است.

ابن عياش مى‏گويد:«عاصم بن من گفت:احدى حرفى از قرآن را براى من قرائت‏نكرد،مگر ابو عبد الرحمان سلمى كه قرآن را از على عليه السلام اخذ كرده است.من موقعى‏كه از نزد ابو عبد الرحمان باز مى‏گشتم،آن چه را كه فرا گرفته بودم بر زربن حبيش كه‏قرائت را از عبد الله بن مسعود اخذ كرده بود،عرضه مى‏كردم‏» (19) .

ثانيا هيچ گاه عاصم با استاد و شيخ خود ابو عبد الرحمان سلمى مخالفت‏نورزيد،زيرا يقين داشت آن چه را از او فرا گرفته،دقيقا همان است كه او از على عليه السلام‏فرا گرفته است.عاصم در اين باره گويد:«من در قرائت هيچ اختلافى باابو عبد الرحمان سلمى نداشتم و در هيچ مورد با قرائت او مخالفت نورزيدم،زيرابه يقين مى‏دانستم كه ابو عبد الرحمان سلمى نيز در هيچ موردى با قرائت على عليه السلام‏مخالفت نورزيده است‏» (20) .

ثالثا عاصم،اختصاصا اسناد طلايى و عالى قرائت‏خود را به ربيب خود حفص (21) منتقل كرده و نه به هيچ كس ديگر!و اين ضيلت‏بزرگى است كه تنها حفص در بين‏ديگر قراء،بدان ممتاز است.اين همان شايستگى ويژه است كه براى حفص فراهم‏آمد تا مسلمانان به او روى آورند و تنها قرائت او را بپذيرند.حفص مى‏گويد:«عاصم‏به من گفت:قرائتى را كه به تو آموختم،همان قرائتى است كه از ابو عبد الرحمان‏سلمى اخذ كرده‏ام و او عينا از على عليه السلام فرا گرفته است و قرائتى را كه به‏ابوبكر بن عياش آموختم،قرائتى است كه بر زربن حبيش عرضه كرده‏ام و او ازابن مسعود اخذ كرده بود» (22) .

 

 

پى‏نوشتها:

1- ذهبى،معرفة القراء الكبار،ج 1،ص 75.

2- وفيات الاعيان،ج 3،ص 9،شماره 315.

3- ابن الجزرى،الطبقات،ج 2،ص 11.

4- ذهبى،معرفة القراء الكبار،ج 1،ص 217.

5- ابن حجر،لسان الميزان،ج 1،ص 109.

6- ابن حجر،تهذيب التهذيب،ج 5،ص 39.

7- ذهبى،ميزان الاعتدال،ج 2،ص 358.

8- معرفة القراء الكبار،ج 1،ص 77.

9- به نقل از«صفدى‏».ر.ك:ذهبى،سير اعلام النبلاء،ج 18،ص 176،شماره 92 پاورقى شماره 1 و نيز مقدمه‏كتاب‏«الكافى‏»ص 18 عاملى،و اعيان الشيعه،ج 4،ص 7،ستون 2.سيد عاملى نسبت كتاب ياد شده را به وى ازذهبى نقل مى‏كند.

10- مناقب آل ابى طالب،ج 2،ص 43.

11- منتهى المطلب،چاپ سنگى،ج 1،ص 273،فرع ششم.

12- ر.ك:تهرانى،الذريعه،ج 17،ص 55،شماره 304.

13- همان،ج 12،ص 236،شماره 1542.

14- ابن الجزرى،طبقات القراء،ج 1،ص 254.

15- همان.

16- النشر في القراءات،ج 1،ص 156.

17- شرح الشاطبية(سراج القاري‏ء)،ص 14.

18- النشر في القراءات،ج 1،ص 156.

19- معرفة القراء الكبار،از ذهبى،ج 1،ص 75.

20- همان و الطبقات،ج 1،ص 348.

21- حفص،فرزند همسر عاصم و در دامن وى پرورش يافته بود.

22- ابن الجزرى،طبقات القراء،ج 1،ص 348.